دیوار های سنگی :: تصاویر خوانسار

دیوار های سنگی

مکان عکس : چال سیدا ( شهر توریستی خوانسار )

برای مشاهده سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نظرات (۸)

۱۶ اسفند ۹۰ ، ۰۸:۲۸

divar1348

سنگ و سنگ و سنگ
راه و راه و راه
پشت هر درخت خاطرات ماندگار
مانده از او نشان
رد پای سبز یار
هر درخت سبز
یادگاری یار

۱۶ اسفند ۹۰ ، ۰۸:۲۹

divar1348

۱۶ اسفند ۹۰ ، ۰۹:۱۳

شهاب

علی جان سلام
اول ازینکه خوش قولی ممنونم .
دوم اینکه برای بهتر شدن این عکس اگر بتونی آسمون رو آبی کنی (فتوشاپ) عمق بیشتری به تصویر میدی که کار خیلی قشنگ میشه .البته باید حرفه ای این کارو انجام بدی.رنگ غالب سبزه واسه همین ی مقدار جیغه .

۱۶ اسفند ۹۰، ۰۹:۱۳

پاسخ:

فلش ندادی که سید

۱۶ اسفند ۹۰ ، ۱۳:۲۴

دت هاله

وای چقدر این عکس قشنگه نمیتونم باور کنم اینجا واقعا خونسار باشه.فوق العادست ممنون

۱۶ اسفند ۹۰، ۱۳:۲۴

پاسخ:

ممنون بله خونساره تازه این یکی از چشمه هاشه

۱۷ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۴۴

کمش

این عکس خیلی قشنگه خیلی. انگار دیوارهای سنگی حرکت دارند. اگه ممکنه با کیفیتش رو هم بذار.

شاید نظر شهاب خوب باشه. فقط میترسم یک دستی عکس رو بگیره. باید دید.
به نظرم این تنه سمت چپ عکس کمتر بود بهتر میشد.
این روزها که سبزی نداره و دیوارهای سنگی بهتر پیدا هستند هم یه عکس بگیری شاید خوب دربیاد.
کلا خیلی لذت بردم از این عکس ممنون.

۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۶:۲۰

وشکو

خیلی خیلی ممنون
بسیار زیبا و رویایی است
خیلی برام آشناست
ولی هر چی فکر کران یادم نچو که کاو؟

۲۰ اسفند ۹۰ ، ۰۱:۰۲

حسین صمدی

با سلام و عرض ادب استاد گرامی از فتوبلاگ بسیار زیبا و پر محتوایتان بازدید کردم نگاه بسیار خوبی با اجرای قوی در عکس هایتان مشاهده کردم آرزوی سلامتی و تندرستی برایتان دارم . به فتوبلاگ من هم سری بزنید و مرا بی نظر نگذارید. در لیست پیوندها لینک شما را هم قرار دادم . کوچک شما حسین صمدی .

۲۰ اسفند ۹۰، ۰۱:۰۲

پاسخ:

ممنون از لطفتون

۰۴ فروردين ۹۱ ، ۰۸:۰۸

خلدستان طریقت

بهار وخزان طی شود هوشیار
دَمی با «طریقت»غنیمت شمار
http://hamidtarighat.blogfa.com/
http://kholdestan.blogfa.com/

مطرب عشق عجب ساز و نوائی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جائی دارد

عالم از نالهء عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و، فرح بخش هوائی دارد

پیر دردی کش ما گرچه ندارد زر و زور
خوش عطا بخش و، خطاپوش خدائی دارد

محترم دار دلم کین مگس قند پرست
تا هواخواه تو شد فر همائی دارد

از عدالت نبود دور، گرش پرسد حال
پادشاهی که به مسایه گدائی دارد

اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و، جگرسوز دوائی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و، هر کرده جزائی دارد

نغز گفت آن بت ترسا بچهء باده فروش
شــادی روی کســی خور، که صفــائی دارد
(... از حافظ)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

یا ، یا ، ، <strike> یا <s>، ، ، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، ، ، <a href="" title="">، ، <div align="">

کد امنیتی *