علاقه مندان به تهیه این نرم افزار میتوانند نسبت به سفارش آن از راه ارسال پیام در قسمت نظرات اقدام نمایند . دوست دارانی که از راه اتلیه نسبت به سفارش اقدام مینمایند با تخفیف 20 درصدی مجموعه را درب منزل تحویل میگیرند + هزینه پستی .
این مجموعه از تاریخ 18 آبان ماه در فروشگاه های خوانسار در دسترس علاقه مندان قرار میگیرد
جهت بازدید از یکی از تور های مجازی میتوانید روی لینک زیر کلیک کنید
تور مجازی پارک ملی سرچشه اینجا کلیک کنید
خلدستان
پاشـــیده خون، به عــالم طلوع کرد
ای خون سربریده ،مُحرم شروع کرد
بی اخــتیار قلـــمم را رها کنید
در این مجال قافیه را نینوا کنید
یادی زکشته های صف کربلا کنید
سرتاسرجهان همه بانگ عزا کنید
حقا که از مصیبت عظمی جهان گریست
ازظلم های قـوم شقی آسمان گریست
با این زبان حال، زمیـــن وزمان گریست
دشمن گریست بسی بی امان گریست
انگـــار مـــرثیه خـــودرا به گـــریه باخت
شاعر میان گریه کنان لحظه ای گداخت
ازخون سربریده، بپرداخت روضه ساخت
آن نور سربریده غروبی نـــمی شناخت
خورشید کهکشان، دوباره طلوع کرد
پایان روضه بود، تو گوئی شروع کرد
در اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود
آن نور سربریده ،تنش پاره پاره بود
خون جای جای لبش آیه می سرود
پیشانیش زخون رگش لاله می نمود
فریاد کودکان ز عطش ناله می شنود
شاعربرای زمزمه هاچاره می گشود
محفل عجیب بودو نبودش نیازکس
شاعر جوار دفترش افتــاد از نفس
گفتابرای سنگ لحددفتراست بـَس
این دفتر مرانکند بی وضوی مَــس
مهناز
سجادی
زهرا
سلام
منم میخوام حتما کار آقا یا خانومه سجادیو بکنم!تا حدودی هم کردم!چندتا از عکسای شما یا بقیه دوستان که تو فلشم بودو بهشون نشون دادم!ولی این نرم افزار واقعا عالیه!چند روز پیش از جلو مغازه پدرتون رد شدم دیدم اطلاعیه رو!ولی متأسفانه مغازشون بسته بود از بقیه مراکز پخشم خبر نداشتم تا امروز!
ایشالا سری بعد حتما میخرمو میبرمش!خوشبختانه تو سوییتمونم از شمال تا جنوب کشور داریم
از اهواز بگیر تا سقز
خیلی مشتاقند که شهر خوشگلمونو بشناسندو ببینند!
زهره
سلام
تبلیغتون رو توسایت خودم گذاشتم
تبلیغ برای فروشش رو هم شروع می کنم
مویدباشید
مردمان رباط
خوسار عشق من
Ebadipour
سعید سعیدی
من از خوانسار می آیم
شما را مژده ای یاران ، من از خوانسار می آیم در آنجا بودم آری از بر دلدار می آیم
برفتم هفته ای را خارج تهران و برگشتم به شهرک رفته بودم ، یعنی از خوانسار می آیم
ره آورد سفر ای دوستان بوی گل آوردم ز گل خوشبوترم چون مشکی از تاتار می آیم
ز آسیبی که از باد خزان می رفت بر بستان بسان بلبلی افسرده از گلزار می آیم
نشان یار خود را جستم و سویش دویدم من ولی از پیش او با حسرت بسیار می آیم
زبس نالیده ام ، دارم فغان ناله اندر پی بلی از شهر خود با چشم گوهر بار می آیم
نهادم تاج عزت بر سر هر فرد خوانساری به پاس خدمت است اینسان کز آنجا خوار می آیم
مجال درد دل گفتن ندارم دیگر ای " بخشی " همینم بس ، کز آنجا با تنی تبدار می آیم
چندی بیش :)
دسدون درد نکرو